| عشق از نظر اروین یالوم |
اروین یالوم، درمانگر رویکرد وجودی معتقد است عشق نوعی از خود بیخودی وسواسگونه و ذهنیتی افسونشده است که تمامی زندگی فرد را در تصرف خود در میآورد. معمولا تجربهی چنین حالتی باشکوه است، اما به عقیدهی او انسان بیشتر دلباختهی اشتیاق خویش است تا آنچه اشتیاقش را برانگیخته است؛ ولی در مواقعی شیدایی و از خود بیخودی، بیش از آنکه لذت بیافریند، پریشانی میآورد. عاشق صورتی خیالی و شاعرانه به معشوق میدهد، ذهنش درگیر وسوسهی او میشود، اما اگر عشق تنها یک ویژگی حقیقی داشته باشد، این است که هرگز نمیماند، ناپایداری بخشی از ماهیت شیدایی عشق است. از نظر یالوم وسواسِ عشق، اغلب به نوعی توجه فرد را از افکار دردناکتر دیگر دور میکند.
از نظر او تجربهی تنهایی اگزیستانسیال، مانند هر نوع ملال، وضعیت ذهنی بسیار ناخوشایندی پدید میآورد و به مدت طولانی برای فرد قابل تحمل نیست. از نظر وی هیچ رابطهای قادر به از میان بردن تنهایی نیست و هر یک از ما در هستی تنهاییم. ولی میتوانیم در تنهایی یکدیگر شریک شویم، همانطور که عشق درد تنهایی را جبران میکند. مارتین بوبر، فیلسوف یهودی میگوید: یک رابطهی خوب و صمیمی، بر دیوارههای سربه فلک کشیدهی تنهایی آدمی رخنه میکند، بر قانون بیچون و چرای آن فائق میشود و بر فراز مغاک وحشتانگیز عالم، از وجود خود به وجود دیگری پل میزند.
از نظر اروین یالوم، عشق نوعی منش است. خیلی پیش میآید که به اشتباه، پیوند انحصاری با یک انسان را دلیل شدت و اصالت عشق فرض میکنیم. ولی چنین عشقی به اصطلاحِ اریک فروم، عشق نمادین یا خودپرستی بیش از اندازه است و در فقدان توجه و علاقهی دیگران، محکوم به فروپاشی در درون خویشست. در عوض عشق عاری از نیاز، شیوهی فرد برای ارتباط با دنیاست. رابطه در بهترین شرایط، افرادی را شامل میشود که به شیوهای عاری از نیاز با هم ارتباط دارند. عشق بالغانه یا رشد یافته علاوه بر بخشیدن، سایر اجزای اساسی را نیز داراست: توجه، پاسخگویی، احترام و درک. دوست داشتن یعنی توجه فعال به زندگی و رشد دیگری. فرد باید پاسخگوی نیازهای دیگری (چه جسمانی، چه روانی) باشد. فرد باید به یگانگی و منحصر به فرد بودن آن دیگری احترام بگذارد، او را همانطور که هست ببیند و به وی کمک کند تا رشد کند و راه خویش را بیابد، آن هم فقط به خاطر خودش، نه با هدف خدمت به او.