فروید ، معتقد بود که ما هرگز در برابر سختیها و ناملایمات زندگی، آنقدر بی دفاع نیستیم که در زمان عاشق بودن هستیم.
#عشق ، پر از فریب است ؛ فریب دادن دیگری، فریب دادن خودمان و فریب خوردن بوسیله فردی دیگر، در بسیاری از موارد، عشق، خطاهای شناختی خاصی در فرد عاشق ایجاد می کند که او را از دیدن حقایق، باز می دارند. روانشناسان، به این پدیده، اثر هاله ای عشق می گویند.
همانطور که هر هاله ای می تواند روی اشیائی را که ما در حال دیدن آنها هستیم پوشانده و مانع دید صحیح شود، عشق نیز می تواند موجب ندیدن حقایق تلخ و جایگزینی آنها با آروزهای شیرین شود. اثر هاله ای باعث می شود تا عاشق، خوبیهای معشوق را زیادنمایی و جنبه های منفی او را، کم نمایی کند. این اثرات عشق، همخوان با یافته هایی هستند که نشان می دهند، در افراد عاشق، فعالیت نواحی مغزی مرتبط با تفکر انتقادی، کاهش پیدا می کند (رک به مستون و باس، ۲۰۱۰؛ فصل 3).
عاشق، معشوق را همان فرد ایده آل خود فرض کرده و احساس می کند که فرد مورد نظر، از بین گزینه های موجود، بهترین گزینه مایل به اوست. شاید شما هم منطق، نحوه استدلال و تفسیر مسائل بوسیله یک عاشق را، در گرماگرم لحظات سوزان عاشقانه دیده باشید. اینکه عاشق با معشوق خود چه قول و قرارهایی می گذارد و اینکه چطور سعی می کند نظر او را به هر نحو که شده جلب کند. شاید خیلی ها، چنین دوره ای را تجربه کرده باشند. عشق، یک خطای ادراکی تناسب گرا است که تا حدی شامل فریب طرف مقابل و همچنین خودفریبی می شود. مکانیسم این دیگر فریبی و خودفریبی می تواند ناهشیارانه و غیر عمدی یا هشیارانه و عمدی باشد. هر چند عشق با کارکردها و مکانیسمهایی که دارد، می تواند برای صاحب آن، از بعضی جنبه ها، نامطلوب و حتى خطرناک باشد اما در مجموع، توانسته در محیط تکاملی انطباق ها، میزان تناسب فرد را بالا ببرد. آنچه که برای انتخاب طبیعی مهم است، توانایی تولید مثل موفق و نه حقیقت یابی، است. عشق نیز، همانند بسیاری از خطاهای ادراکی و تحریفات شناختی دیگر، دقت و صحت ادراکی و شناختی فرد را، فدای تناسب او می کند. حقیقت و حس حقیقت جویی، تا جایی اجازه جولان دارند که به کار کردهای غرایز اساسی انسان یعنی بقاو تولید مثل، صدمه نزنند. این خصایص عشق، باعث می شوند تا افراد و بخصوص زنان، در حین همسرگزینی، به میزان هیجانات عشقی طرف مقابل توجه کنند. در واقع، شاید بتوان گفت که زنان، بیشتر عاشق مردان عاشق اند تا عاقل. البته این قابل انتظار است. عقلی که بخواهد در رابطه با معشوق، حسابگری، مقایسه و بحث و جدل کند، برای طرفین و بخصوص معشوق، چندان تناسب افزا نیست. این گفته به این معنی نیست که افراد در زمان همسر گزینی، به تواناییهای عقلانی یا هوش یک همسر بالقوه، اهمیتی نمی دهند. اما در این زمان، شاید نیاز باشد تا معشوق از تیرگی نسبی دقت نظر و خرد استدلالی عاشق در رابطه با بعضی از جنبه های خودش یا رابطه و نه در ارتباط با اشیاء، مسایل، محیط اطراف و سایر اطرافیان، تا حدی اطمینان پیدا کند. در این حالت، بقا و تضمین رابطه و در نتیجه تولید مثل موفق، هر چند که ممکن است بطور موقتی و موقعیتی باشد، از دست یک عامل مداخله کننده یعنی ادراک دقیق و همه جانبه، در امان خواهد ماند.